زبان دراز بی زبان

اول ها فقط مهربانترین دوست می شناختمش، همین که بزرگتر شدم دیدم چه معانی پربار دیگری هم دارد. گاهی فلسفی ترین است و گاهی کم نوا ترین. از این ترین ها زیاد است. اما مهمتر از همه گاهی چماق است، می کوبد بر سر علم! گاهی هم میشود هدیه ی روز معلم! و خدا نکند هدیه دهندگانش شاهکارهای عالم باشند، و سرتاسر کتاب را پر کرده باشند از سوتی هایت، "برای سجده ناخن هایتان را روی دست نگذارید" بجای "برای سجده پیشانی هایتان را روی انگشت نگذارید" و می شوی سوژه!!



همین عنوان را در کوچه های بغلی بخوانید:
چه صبری دارد خدا (سجاد رامشت) - وقتی دلم تنگ می شود (مژده شاه نعمت الهی) - یادداشت های اتفاقیه (یوسف شیروانیان) - بوی باران عطر خاک (باران سادات) - پرسه خیال (رضوان پری) - انتهای بیراهه (ف@طمه)- حرف های نزدیک ( mEmol )- ترخون (مهدی زرین قلم)- پنجره ( محمد رضا) - - جنوبی ترین نقطه (ساحل نشین) - طنز تلخ، قهوه اسپرسو (ما، ریحانه)  بی تو با تو بودن ( سحر، طه ) - مینی تاک (هانیه) - روزهای یک من (فاطمه) - آرامش سفید (مریم) - دیوانه ای که عاقل بود( محمد مهدی) - ذهن مرا دنبال کنید (محمد الف) - سین عین طا  - جشن بارون (نسرین ) - روزهای من ( یک بنده ی خدا ) - روزگــــ شل.غم ـــــار(محمد) - پسر خاک ( ساجد ) - نامه ها (امید حق گویان )  - ما که رفتیم (محمد ) - ملکه نیمه شرقی- .:ساعت 25:. مهدآبی (مهدی صادقی) - بوی باران یاد تو (میثم) - سردار- به همین زودی (مهشید)


آجرک الله...

دل خورشید محک داشت؟ نداشت

یا به او آئینه شک داشت؟ نداشت

آسمانی که فلک می بخشید

احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت

نمایشی زیباست... اگر اهل دل هستید... یا علی ع... هنوز چند بلیطی مانده...

به اینجا مراجعه کنید: گروه مسلم

آن معلم، دانش آموز بود!

     

     

از روزهاي اول تدريس ترس داشتم، بچه هايي كه شيطنت هاشون شبيه شيطنت هاي خودم بود و حالا كه دبير شدم ميبينم كه چقد اذيت ميكرديم اين معلمين تلاشگر رو... :) خدا ميدونه كه چقد ناراحتم و سپاسگزار، بخاطر تلاششون ممنونم. بخاطر شيطنت هاي بي حد و اندازه متاسف :(  امسال اولين ساليه كه روز معلم هديه ميگيرم. و اولين هديه ي من به ثمر نشستن تلاش هاي دانش آموز هام بود.

بايد با دبستاني ها مثل مامان رفتار كني و با راهنمايي ها مثل دوست دلسوز،‌ دبيرستاني ها هم كه گفتن نداره همه خااانوم :)  (خدا از دلم بشنوه)

بعد از چندين ماه  تلاش دانش آموزام، سه كلاس اول شدن!!!  دو مسابقه ي آخر رو كه خودمم باورم نميشد! مسابقات پژوهش هاي دانش آموزي موسسه ي تبيان!! و چه چيز براي يك مربي شيرين تر از اين!!


پ.ن: هر دو جمعه گذشته روزهاي مسابقه بود. آخه اي مسئولين كوچه پس كوچه ها،‌نميشد اختصاصي عنوان پست رو به ما ميدانين جداي اين دنگ و فنگ ها؟

پ.ن 2: خيلي ممنون از همه دوستان. جدا لذت بردم از مشاعره. خيلي زياد. خيلي هم شعرهاي جالب ياد گرفتيم

پ.ن 3: انشايم ضعيف شده!! :(

با لطف دوستان مشاعره شد...

فدای چشم تو گردد، نه چشم من، که خودم

خودم که هیچ، چه قابل!؟ شهید شد چشمم


شرمنده از نبودم... چقد طرفدار داشتم خبر نداشتم :)


قرارمان فصل انگور...

شراب که شدم،

بیا

تو جام بیاور،

من جان!