دوباره کتاب، دفتر، پاپکو، خودکار قرمز، آبی، مشکی، سبز، ماژیک هایلایت، پاک کن، اتد، کوله... چقدر خریدشون جذاب بود، اما نه مثل قدیمو دوباره ساعت شروع کلاس، درس، بر و بر به استاد نگاه کردن، نفهمیدن درس، کلا حواست به دست خط بغلی بودن، هی جامدادیت بیفته زمین (دست و پا چلفتی بودنت ، ببخشید شلخته بودنت ظرف ثانیه ای تابلو بشه) سلف، ناهار داغون، نماز جماعت دانشجویی و همه و همه و همه... بعد از 2 سال و 4 ماه!! اما غریب بود برام، دیگه دوران ارشد جذابیتی مثل کارشناسی نداره، نه اون شور، نه اون هیجان، نه اون بچگی، نه! گذشت که گذشت... یادش بخیر... به بچه های ورودی جدید که چند سالی ازم کوچیکتر بودند با حسرت نگاه میکردم،و نگاه شبیه آدمای پخته ای بود که میدونست چی در انتظار اونهاست. کاش دوباره روز اول کارشناسی بود و شروعی دیگه...


پینوشت: خدایا شکرت